حیات واجب تعالی
پژوهشگر: راحله موسوی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
حیات مطلق
موجودی که دارای شعور و آگاهی است و می تواند کارهای خود را براساس اختیار خود انجام دهد دارای ویژگی ای درونی است که آن را حیات می نامند. به عبارت دیگر موجودی که علم، اختیار و قدرت دارد، حیّ و زنده است و هنگامی که این ویژگی ها را از دست بدهد فاقد حیات یا مرده نامیده می شود. پس از اثبات علم اختیار و قدرت مطلق برای خداوند ثابت می شود که خداوند همواره کمال حیات را نیز دارد و در نتیجه حیات مطلق نیز به عنوان وصفی ذاتی و ثبوتی برای او اثبات می شود.
روشن است که هر یک از اوصاف کمال خداوند مفهومی غیر از دیگری دارد مفهوم علم ذاتی غیر از مفهوم اراده ذاتی است و مفهوم قدرت غیر از مفهوم هر دو است. از عینیت اوصاف ثبوتی ذاتی با ذات خداوند می توان نتیجه گرفت که این اوصاف یعنی اوصاف کمال خداوند وجودی غیر از یکدیگر نیز ندارند و وجود خود این اوصاف نیز عین وجود یکدیگر است. بنابراین اوصافی مانند علم اراده و اختیار مطلق ذاتی و نیز قدرت و حیات مطلق اگرچه از نظر مفهومی غیر از یکدیگر و غیر از موصوف خود هستند. وجودی جدا از یکدیگر ندارند و در وجود عین یکدیگرند. عینیت صفات کمال خداوند را با یکدیگر و با ذات خداوند توحید صفاتی می گویند (خداشناسی فلسفی، صص 161-158)
ماده و حیات
حیات امری از اسرار مجهول و نامشخص است و کاملا با ویژگیهای ماده تفاوت دارد. ماده چیزی است کاملا جامد و هیچ گونه توالد و تناسلی ندارد. در حالی که جهان هستی سرشار از حیات و برخوردار از تکاثر و کثرت نسل است.
بنابراین حیات برای ماده از چه جایی و مکانی آمده است و درواقع حقیقت امر چیست؟ تاریخ علم بیولوژی شاهد نظریه ای در تفسیر حیات که هماهنگی و اتفاق نظر با نظریه ماتریالیستی است که اعتقاد بر این که حیات بر تولد و زایش خود به خود منتهی می شود این زایش و تولد هیچ گونه نیازی به کمک از ماورا الطبیعه و عالم غیب ندارد. و در نتیجه این فرضیه به وجود آمدن زندگی از یک موجود زنده همنوع مستغنی و بی نیاز است.
در حقیقت طبیعت چیزی که بتواند درک کند و یا عقل داشته باشد و یا این که راههای ممکن و امکان پذیر و آسان انتخاب کند نیست. و نیز عاجز از ابداع قوانین دشوار و منظم است. طبیعت از عدم شعور برخوردار است و به هیچ وجه قادر نیست قانون و یا برنامه ای را در درازمدت انتخاب و برگزیند و این قوانین هیچ گونه نشانه ای از منظم بودن ندارد ولی یک قدرت مافوق وجود دارد که قوانین را به طور درازمدت برگزیند. حقیقت حیات خداوند که ریشه ی سایر صفات خداست بر همگان ناشناخته است (الله یا ماده صص 42-40)
برهان حیات الهی
هرگاه صفتی از کمالات وجودی باشد یعنی از کمالات موجود بما هو موجود باشد نه از کمالات موجود خاص طبیعی یا مقداری و مانند آن بدون شک خداوند آن کمال را واجد است زیرا در واجب الوجود بالذات حیثیت فقدان و جهت امکان راه ندارد هر صفتی که به امکان عام برای او متصور است تحقق آن صفت برای خداوند محال نیست قطعا در او موجود است .
محقق طوسی در تجرید الاعتقاد، پس از اثبات قدرت و علم برای خداوند گفته است: کل قادر عالم حیّ بالضروره هر موجود توانا و دانایی قطعا زنده است و چون خداوند توانا و داناست پس دارای صفت حیات است (عقاید استدلالی، سایت اندیشه قم)
پژوهه در مفهوم الحیّ
این واژه از اسمای خداوند به معنی زنده می باشد و پنج بار در قران کریم ذکر شده که سه بار آن با صفت قیوم است. اهل کلام بر این باورند که حقیقت حیات فرع بر علم و قدرت است یعنی در هر جامعه که علم و قدرت محقق باشد حیات وجود دارد و از همین حیث چون جمادات فاقد حرکت اند فاقد حیات قلمداد شده اند. در باب اتصاف خداوند به این اسم علاوه بر بحث توقیفی بودن اسماء ادله ی گوناگونی ذکر شده که دو برهان آن مصون از ایرادات منطقی است.
برهان انّی: بنا به قاعده ی امکان اشرف چون حیات از کمال های عارض بر اشیا می باشد ثبوت آن در مراتب عّلی و بالتبع واجب الوجود ضروری است.
برهان لعّی: بنا به ادله ی اثبات واجب الوجود و بساطت آن چون خداوند مجرد علی الاطاق است بالتبع به میزان تجردش چون موجودی مجردتر از او نیست عالم است چه کل مجرد عاقل هر مجردی عاقل است، او قادر محض زوال ناپذیر محض و در نتیجه حیّ مطلق است لذا صفت حیات الهی در مرتبه ذات او و غیر عارض بر ذاتش اعتبار میگردد. از همین رو برخی آن را اسم اعظم می دانند چه در حیات را منشا قدرت و علم فرض نموده اند نه بالعکس. همچنین بنا به گفته ی اهل تحقیق و به خصوص با اعتقاد به توقیفیت اسما اطلاق لفظ حیوان با این که از حیات مشتق شده بر خداوند متعال جایز نیست.
این خداوند خالق جهان است که پیوسته موجودات زنده را از عناصر مرده ی عالم بیرون می کشد و از پیکر موجودات زنده عناصر مرده خارج می سازد (سوره
روم. 19)
حیّ به معنی زنده مانند هر صفت مشبهه ی دیگر دلالت بر دوام دارد و با توجه به آیه ی کریمه ی آیه الکرسی حیات خداوند حیات حقیقی است زیرا حیات او عین ذات اوست نه این که عارضی و از دیگری گرفته شده باشد در آیه ی 58 سوره فرقان آمده است بر ذات زنده ای که هرگز نمی میرد توکل کن.
حیات کامل، حیاتی است که آمیخته با مرگ نباشد. بنابراین حیات حقیقی حیات اوست که از ازل تا ابد ادامه دارد.
در تعبیرات معمولی موجود زنده به چیزی می گویند که دارای نمو، تغذیه و تولید مثل و جذب و دفع و احیانا دارای حس و حرکت باشد ولی باید بر این نکته توجه داشت که ممکن است افراد کوته بین، حیات را در مورد خداوند نیز چنین فرض کنند با این که می دانیم او هیچ یک از این صفات را ندارد. و این همان قیاسی است که بشر را درباره ی خداشناسی به اشتباه می اندازد زیرا صفات خدا را با صفات خود مقایسه می کند. ولی حیات به معنی وسیع و واقعی کلمه عبارت است از علم و قدرت و بنابراین وجودی که دارای علم و قدرت بی پایان است حیات کامل را دارد.
حیات خداوند مجموعه ی علم و قدرت اوست و در حقیقت به واسطه ی علم و قدرت، موجود زنده از غیر زنده تشخیص داده می شود. اما نمو و حرکت و تغذیه و تولید مثل از آثار موجوداتی است که ناقص و محدودند و دارای کمبودهایی هستند که به وسیله ی تغذیه و تولید مثل و حرکت آن را تامین می کنند ولی آن کس که کمبودی ندارد این امور هم درباره او مطرح نیست (خواص و مفاهیم اسماء الله الحسنی، ص 103 و 102)
سخنانی درباره صفت حی
خواجه عبدالله انصاری گوید: الحیّ خداوندی زنده ی پاینده دارنده نوازنده بخشنده ی پوشنده به هر هست و بودنی داننده به توان و دریافت هر چیز رسنده، هر کس را خداوند و هر بودنی را پیش برنده.
صاحب تفسیر کشف الاسرار گوید الحی، خداوندی زنده، همیشه بیش از همه زندگان زنده و بر زندگانی و زندگان خداوند همه فانی گردند و او ماند زنده ، باقی است به بقاء ازلی حیّ است به حیات ازلی، حیات وی نه چون حیات آفریدگان مصطفی گفت: انت الحیّ الذی لا تموت و الجن و الانس یموتون.
سمعانی در روح الارواح گوید: حق جل جلاله حیّ است به حقیقت و او را روح روانه و دائم است بی زوال و وجود او را مبتدانه در قرآن فرماید: توکل بر آن حیّ کن که نمیرد نه بر آن حیّ که بمیرد، قطعا آن است که هر که جز بر حق جل جلاله توکل کند و ذره ای منت خلق تحمل کند، داغ خسار بر رخسار خود نهاد و درهاویه ی حرمان و خسران افتاد.
فخر رازی در لوامع البینات گوید: گویند یک نفر را پسر از دست برفت این قدر گریست تا کور شد و بعضی درباره ی او گفتند در اینجا گناه از تو بود که زنده ای را دوست می داشتی که می مرد، پس چرا زنده ای را که هرگز نمی میرد دوست نداشتی تا در این حزن و اندوه گرفتاری نمی آمدی. و نیز گوید، باید دانست که اطلاق کلمه ی حیوان به معنی زنده بر خدا گفتن جایز نیست، در صورتی که اطلاق کلمه ی حیّ سزاوار اوست. زیرا اسماء الله توقیفیه است.
بیهقی در الاسماء و الصفات به نقل از ابوامامه الباهلی و او از رسول خدا چنین گوید که رسول خدا فرمود: همانا اسم اعظم الهی در قران در سه جای آن است. اول بقره، دوم آل عمران، سوم طه و آن الله لا اله الا هو الحیّ القیوم است. یعنی خداوند که نیست معبودی جز او که همیشه زنده و پایدار است (اسماء و صفات الهی فقط در قران/ صص 306-304)
منطق قرآن در مساله ی حیات
منطق خاص قرآن درباره ی حیات و زندگی چیست؟ و مخصوصا طرز بیان قرآن راجع به ارتباط حیات با ماوراء الطبیعه و اراده ی خداوند چیست؟
در قرآن کریم مکرر از حیات و زندگی ذکرهایی به میان آمده در آیات بسیاری زنده شدن موجودات پیدایش متوالی موجودات زنده تطورات حیات، نظامی که در خلقت موجودات زنده به کار رفته آثار حیات از فهم و شعور و ادراک و سمع و بصر و هدایت و الهام و غریزه و امثال اینها را به عنوان آیت و نشانه ی حکمت و تقدیر الهی ذکر کرده است. یکی از مسائل حیات که در قران کریم بیان شده این است که حیات به دست خداست، خداست که جان می دهد و جان می گیرد. قرآن کریم با این منطق خاص خود می خواهد بگوید: حیات در اختیار غیر خدا نیست و غیر خدا از حریم این عمل بیرون می کند به طور کلی یکی از موارد اختلاف نظر الهیون و مادیون همین مسئله است که الهیون مبدا و منشا حیات و آفریننده و خالق حیات را بیرون از ماده می دانند و مادیون خود ماده را خالق حیات می دانند، چیزی که هست منطق قرآن در بیان این که آفریننده ی حیات خداست نه چیز دیگر با منطق معمولی الهیون در این باب تفاوت باریک ولی عظیمی دارد که نمونه ی اعجاز این کتاب کریم است.
نتیجه گیری
ذات اقدس الهی را به هیچ مخلوقی و در هیچ جهتی نمی توان تشبیه کرد: لیس کمثله شی از طرف دیگر هر صفتی از صفات که ما می شناسیم صفت مخلوق است نه صفت خالق، زیرا آن را از مخلوقی گرفته ایم و از طریق مشاهده آن کمال در یک مخلوق در ذهن ما راه یافته است.
در حدیث کل ما میز تموه باوهامکم فی ادق معانیه فهو مصنوع لکم مردود الیکم یعنی هرچه را شما در باریکترین توهمات خود آن را مشخص کنید و بپندارید که او خداست او خدا نیست، مخلوق و مصنوع ساخته و پرداخته ی ذهن شماست. در اینجا با لطافت خاصی ذهن بشر ا نتقاد شده است. پس ما به هیچ صفتی از صفات خداوند راه نداریم. نه می توانیم بگوییم او علیم است یا قدیر است یا حیّ است یا سمیع است و یا بصیر ... و نه می توانیم چیز دیگر درباره او بگوییم. به فرض که صفاتی در کار باشد با صفاتی که ما می شناسیم مغایرند، پس ذات پروردگار برای بشر ذاتی است مجهول الصفات از هر جهت.
از این رو وظیفه ی ما این است که در این گونه مسائل تابع شرع مقدس باشیم هر صفتی که در کتاب خدا و یا گفته ی پیامبر خدا و اوصیاء پیامبر برای خدا اثبات شده ما نیز اثبات می کنیم و هر صفتی که درباره اش بحثی نشده ما ناچار سکوت کنیم.
منابع و مآخذ
1. اردبیلی ، سید عبدالغنی ، تقریرات فلسفه امام خمینی ( ره ) ، ج2 ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، چاپ دوم 1385.
2. الغروی ، محمد ، الله یامادهّ، انتشارات پیام آزادی ، تهران ، 1360 .
3. ربانی گلپایگانی ، علی ، عقاید استدلالی ، سایت اندیشه قم ، صفحه کلام و اعتقادات .
4. رضانژاد ( نوشین ) ، غلامحسین ، حکیم سبزواری ، انتشارات کتابخانه سنایی ، چاپ اول ، 1371.
5. سبحانی تبریزی ، جعفر ، شناخت صفات خدا ، چاپخانه علمیه قم ، 1357.
6. سبحانی تبریزی ، جعفر ، خداوند و صفات جمال و جلال ، تنظیم رضا استادی ، انتشارات خاتم ، تهران ، 1353.
7. شریف کاشانی ، ملاحبیب الله، خواص و مفاهیم اسماء الله الحسنی ، مترجم محمد رسول دریایی ، انتشارات یاس بهشت ، چاپ اول .تهران ، 1387.
8. شیروانی ، علی ، ترجمه کشف المراد ، ج1، انتشارات دارالعلم ، چاپ دوم ، قم ، 1386.
9. شیروانی ، علی ، درسنامه عقاید ، انتشارات انصاریان ، چاپ اول ، قم ، 1376.
10. صافی گلپایگانی ، لطف الله ، الهیات در نهج البلاغه ، بنیاد نهج البلاغه ، چاپ اول ، 1361.
11. طباطبایی ، محمد حسین ، اصول فلسفه و روش رئالیسم ، پاورقی و مقدمه استاد مطهری ، جلد پنجم .
12. طباطبایی ، محمد حسین ، نهایه الحکمه ، مترجم : دکتر علی شیروانی ، انتشارات دارلفکر ، چاپ اول ، 1386.
13. عبودیت، عبدالرسول مصباح ، مجتبی ، مبانی اندیشه اسلامی(2) ، خداشناسی فلسفی ، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ( ره) ، چاپ اول ، 1385.
14. محقق ، محمد باقر ، اسماء و صفات الهی فقط در قرآن ، ج اول ، انتشارات اسلامی ، چاپ اول ، تهران ، 1372.
15. مصباح ، محمد تقی ، آموزش عقاید ، سازمان تبلیغات اسلامی ، ناشر ، شرکت چاپ و نشر بین الملل ، چاپ 34، 1387.
16. نیکزاد ، عباس ، عقل و دین از دیدگاه ملاصدرا و برخی فیلسوفان صدرایی معاصر ، تهران ، انتشارات امیر کبیر ، قم ، 1386.
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |